ولنتاین را همه مى شناسند. چرا که چند سالى است این رسم بیگانه در دیار ما حضور یافته و با نزدیک شدن به دهه آخر بهمن ماه در روزنامه ها، مجلات و سایت هاى اینترنتى به شکل مقاله و نوشتار، در پشت ویترین ها به شکل هدایا و کارت پستال هاى منسوب به ولنتاین و بر سر زبانها با جمله «ولنتاین مبارک» این حضور را به اثبات رسانیده است. براى باور این گفته، کافى است وارد اینترنت شوید و کلمه «ولنتاین» یا «ولنتین» را براى جست وجو وارد کنید، آنگاه به طور حیرت آورى با لیست بى انتهایى از وبلاگهاى جوانان ایرانى مواجه خواهید شد که مطالبى در خصوص این روز همراه با تبریکات متعدد و متنوع آورده شده است! یا در همان روزها، نگاهى در سطح شهر _ بخصوص مرکز و مناطق بالاى شهر _ بیندازید، حتماً متوجه تفاوت آن با روزهاى دیگر خواهید شد. شهر و مغازه ها با هدایا، عروسکها و کارت پستال هاى رنگارنگ ولنتاینى! رنگ وبوى خاصى به خود مى گیرند؛ جنب و جوشى همچون روز مادر و عید نوروز در بین مردم بخصوص جوانان به چشم مى خورد؛ همه چیز شاد به نظر مى رسد. دیگر کمتر کسى است که اگر به دنبال بهانه اى براى ابراز عشق و علاقه به کسى مى گردد؛ در این روز، با تهیه هدایا و کارت پستال هاى مخصوص این روز که کاملاً رنگ و بوى سرزمین و فرهنگ اصلى شان را دارند، خود را به قافله عاشقان روز ولنتاین، این رسم آشناى بیگانه نرساند. چند صباحى است که در این دیار با وجود داشتن روز عشق ایرانى با پشتوانه اى بسیار غنى تر و کهن تر از ولنتاین، براى ابراز عشق خود، رسمى از بیگانگان به عاریت گرفته شده است.
گسترش مراسمى از این قبیل که چندان سنخیتى با فرهنگ جامعه ما ندارد و همچون دیگر رسم ها و مدهاى وارداتى، اغلب مردم بدون اطلاع از ریشه و فلسفه آن، تنها اجراکننده محض آن هستند، به عنوان یک مسأله اجتماعى _ فرهنگى مطرح است. البته این مسأله تنها خاص ولنتاین نیست و به قول معروف «تا بوده همین بوده!» و همیشه داشتن رنگ و بوى فرنگى امور مختلف زندگى مان را نشان بر متمدن و به روز بودن و باکلاسى دانسته ایم و عدم پیروى از آن را نشان بر عقب ماندگى! «و آنقدر جذب آیین و رسوم و مناسبات زندگى غربیان شده ایم که گاه در پى افراط در این تقلید کورکورانه و ظاهرى، به نسخه اى به مراتب غربى تر از خود غربیان بدل شده ایم.» در حالى که نسبت به فراموشى آداب و رسوم و آیین هاى ملى و مذهبى خود هیچ واهمه اى نداریم و این بار نوبت، نوبت ولنتاین است که غافل از آیین هاى کهن مهرورزى خود، آن را بهتر از صاحبان اصلى اش اجرا کنیم. شاید کمتر ایرانى از وجود روز عشق در ایران باستان و برگزارى جشنى براى بزرگداشت این موهبت، آن هم نه با قدمت سه قرن پیش از میلاد رومیان، بلکه از بیست قرن پیش از میلاد! اطلاع داشته باشد؛ شاید کمتر ایرانى بداند که بیست و نهم بهمن ماه(?) و طبق گاهشمارى ایران باستان روز اسفند از ماه اسفند (پنجم اسفندماه) با نام «سپندارمذگان» یا «اسفندارمذگان»، روز عشق ایرانیان است.(?) یعنى دقیقاً ? روز بعد از روز ولنتاین و زمانى که شهر پس از پشت سر گذاشتن چندین روز متفاوت، تقریباً به روال عادى برگشته است و مردم، بى خبر و بى تفاوت، فارغ از تب و تاب روز عشق فرنگى! آن را عادى تر از روزهاى دیگر سپرى مى کنند. نه دیگر از هدایاى مخصوص ابراز عشق و محبت خبر است و نه تکاپوى مردم براى ابراز عشق. غافل از اینکه این روزها، همان روزى است که احساس نیاز به آن و جاى خالى اش، آنها را سخت مجذوب جشن ولنتاین نموده است.
بى اطلاع از این روز نیز همچون روز ولنتاین براى پاسداشت عشق و دوستى بنا نهاده شده است تا ابراز محبت و مهرورزى به بوته فراموشى سپرده نشود! با این تفاوت و برترى که از آن خودمان و متناسب با فرهنگ و روحیات خودمان است. در فرهنگ ایران باستان، این روز به عنوان روز زمین، روز مادر، روز زن و به طور کلى روز عشق نامیده شده است (چرا که همه اینها در یک یا چند ویژگى و مشخصه به هم ربط پیدا مى کنند). مطابق عقاید و اصول مذهبى زرتشتیان، زمین گستراننده، مقدس، فروتن و نماد عشق است. چرا که با فروتنى، تواضع و گذشت به همه عشق مى ورزد و زشت و زیبا را به یک چشم مى نگرد و همه را چون مادرى در دامان پرمهر خود امان مى دهد. زمین نماد عشق و همانند زن، زاینده و آفریننده است.» در اسطوره ها، این روز به ایزدبانوى نگهبان زمین ، یعنى «اسپندارمد» (اسفندارمد، سپندارمد، سپنته ارمئیتى)(?) تعلق دارد. سپنته آرمئیتى با نمادى زنانه، دختر اهورامزدا، چهارمین امشاسپند و همچنین چهارمین مرحله از راه عرفان(?) است. وى در عالم معنوى، مظهر عشق، تواضع و فروتنى و در عالم مادى، نگهبان زمین و زنهاى درستکار و عفیف و شوهردوست است و تمام خوشى هاى دنیا در دست اوست. وى موظف است زمین را خرم، آباد و بارور نگاه دارد. به این جهت، هر کس به کشت و کار و آبادانى بپردازد، خشنودى سپندارمذ را فراهم مى کند.(?)
در کتاب ابوریحان بیرونى در خصوص این روز آمده است که «این جشن ویژه زنان و روز ارج گذاشتن به زنان نیکوکار بوده که در آن از شوهران خویش پیشکش دریافت مى کرده اند، از این رو آن را جشن مزدگیران نیز مى خوانده اند.» شادى، تفریح، عشق ورزى، قدردانى، هدیه و پیشکش دادن و یارى رساندن، به خصوص در مورد زنان، به دوش گرفتن وظایف زنان توسط مردان و استراحت کامل آنان از کار و تلاش به پاس تلاش یک سالشان از مهمترین مشخصه هاى این جشن است.
سپندارمذ تنها نمونه اى از شکوه و زیبایى پشتوانه هاى فرهنگى ایران است که به فراموشى سپرده شده است. ولى این مختصر داشته غربیان است که با این سرعت و وسعت جهان را سیر نموده و چهره اى جهانى به خود گرفته و توانسته بى هیچ چالشى مانند بسیارى از سنت هاى فکرى و رفتارى آن دیار، آرام و بى صدا وارد زندگى و فرهنگ جوامع مختلف شود و همه را هم صداى خود کند. دلیل این امر چه مى تواند باشد؟ توان اقتصادى و سیطره صاحبان ولنتاین به فناورى معاصر ارتباطات و وسایل ارتباط جمعى و قوى تر عمل کردن آنها به واسطه این امکانات، نبود خودباورى ما و عدم تلاش براى شناخت و ماندگارى گنجینه هاى فرهنگى خود یا در وجود نداشتن شرایط و زمینه گسترش جشن ها و مناسبات نشاط آور، جذاب و منطبق با روحیات، نیازها و سلایق مردم.
بسیارى از صاحبنظران با قائل شدن کارکرد براى پدیده هاى فرهنگى و اجتماعى مانند ولنتاین، بر این باورند که جشن ولنتاین پاسخى است به یک نیاز: نیاز به شادى و یکى از اصلى ترین دلایل رواج گسترده این جشن را در جامعه محدود بودن روزها و مناسبت هاى شادى مى دانند. به عقیده داور شیخاوندى (جامعه شناس): «اگرچه این رسم برگرفته از یک سنت اروپایى، آمریکایى است، اما در کشور ما به دلیل اینکه روزهاى شاد بسیار کم است، جوانان روز ولنتاین را جشن مى گیرند» و به دنبال این نیاز، برگزارى ولنتاین و بزرگداشت مهر و محبت را ابتکار خود جوانان مى دانند.
در تأیید این مسأله، دکتر سیدحسن حسینى، جامعه شناس و استاد دانشگاه نیز در مورد علت گرایش جوانان به چنین مراسمى، با اشاره به «قرار گرفتن در یک وضعیت جهانى» معتقد است: «اگر مراسم سرور محدود شود، نمى توان توقع داشت که چنین جامعه اى به دنبال جشنها و اعیاد سایر جوامع نرود». و اظهار مى دارد که مطمئناً در آینده نزدیک ، بسیارى از جشنهاى مسیحى (غربى) وارد جامعه ما مى شود.
به خاطر اینکه ما نه تنها چنین مراسمى را ایجاد نکرده ایم، بلکه مراسمى را که براى ابراز شادمانى داشتیم، نیز ، محدود کرده ایم. این موضوع نه تنها تبعات نامطلوب اجتماعى و افسردگى را به دنبال دارد، بلکه باعث مى شود عوامل سرورآور فرهنگهاى دیگر ، مثل مد و … وارد جامعه شود.
دکتر علم الهدى با اشاره به اینکه تأثیر الگوبردارى از روزهایى مثل روز ولنتاین در جامعه همچون تأثیر قرص هاى نیروزا، نشاط کاذب مى آورد؛ یادآور مى شود که «ما باید فضاى مناسب نشاط آور ، منطبق با ظرفیتها و نیازهاى فطرى داشته باشیم. ما نباید جوانانمان را در فضایى غمگین قرار دهیم. اگر نیازهاى روحى جوان در جامعه تأمین نشود ، به سایر فرهنگها روى خواهد آورد.»
محمدعلى الستى نیز مى گوید: «به دلیل اینکه ما نتوانسته ایم عناصر فرهنگى خود را براى جوانان به روز و جذاب کنیم، جوانان به این فرهنگها روى آورده اند.» وى تصریح مى کند: «ترویج الگوهاى بیگانه با ضرورتهاى کشور ما سازگار نیست ولى در صورتى که فرهنگى جذابیت داشته و قابلیت گسترش در کشورهاى دیگر را داشته باشد، رواج مى یابند؛ در غیراین صورت در کشور خود نیز به دست فراموشى سپرده مى شوند». این جامعه شناس تأکید مى کند:«اگر فرهنگى با روحیات نسل جوان سازگار باشد ، مورد اقبال قرار خواهد گرفت».
در پى این مباحث ، به نظر مى رسد نیاز به شادى و عدم توجه و پاسخگویى به این نیاز در جامعه محورى ترین دلیل براى رواج جشنى بیگانه در کشورى است که فرهنگ آن ریشه در جشن و شادى و مهرورزى دارد. کشورى که به قول ابوریحان بیرونى در کتاب آثارالباقیه، شمردن شمار جشن هاى آن همانند شمار کردن آبگذرهاى یک سیلاب غیرممکن است. آرى ، واقعیت فراموش شده هم همین است که فرهنگ اصیل ایرانى فرهنگ شادزیستى، شادباشى، شادگویى و شادخورى است ؛ و در یک کلام، فرهنگ جشن و شادمانى است. جشن هاى ??گانه ، آیین هاى نوروزى، جشن سده، گاهنبارهاى (جشن هاى ) ششگانه به یمن شش آفرینش بزرگ جهان، جشن تولد خورشید (یلدا) و هزاران مراسم دیگر ، خود، مؤید پیوند عمیق و دیرینه فرهنگ این مرز و بوم با جشن وشادى است. قدرخانى در مقاله اى دراین خصوص مى نویسد: «ایرانیان تنها مردمى هستند که در تمام افسانه ها، اساطیر و داستانهاى ملموس و غیرملموس دور یا نزدیک، شادمان ترین مردم شناخته شده اند. ایرانیان قدیم براى تولد هرماه و روز و هفته خود جشنى داشتند که همه به یکدیگر مهر مى ورزیدند. شاید به همین دلیل ایران کشور آیین مهرورزى نام گرفته است». با این همه مناسبت و بهانه براى شادبودن و مهرورزى، که همگى نشان از فرهنگ، نحوه زندگى، خلق و خوى ، فلسفه حیات و کلاً جهان بینى ایرانیان باستان دارد، باز ، ولنتاین را براى شادبودن و عشق ورزى برمى گزینیم!
ولى علاوه براین کارکرد که بسیارى بر ولنتاین قائل هستند، باید به کارکرد مهم تر آن نیز اعتراف نمود چرا که شاید، اگر ولنتاینى نمى آمد، دلیلى نیز، براى شناختن و شناساندن داشته هاى خودمان احساس نمى شد. همیشه به همین منوال بوده؛ بى خیال، دست روى دست مى گذاریم تا مشکلى همچون تلنگرى ما را به خود آورد. آنگاه به تکاپو مى افتیم و «کاسه چه کنم چه کنم به دست مى گیریم!» و چون علاج واقعه پس از وقوع کرده ایم، در حل آن مستأصل شده و تازه به خود مى آییم که اى داد، گذشتگان چه بجا گفته اند که «پیشگیرى به از درمان!» ولى این ، فقط علم به حضور معضل است که به تنهایى مشکلى را حل نخواهد کرد چرا که یافتن و اعمال روش هاى مؤثر درمان، خود بحثى است به مراتب پیچیده تر از کشف معضل دلیل گسترش آن. ولى در پى تجربه، دیگر همه دانسته ایم که در رابطه با اینگونه مسائل فرهنگى و اجتماعى ، بهترین راهکارها از نوع فرهنگى و اجتماعى است و استفاده از زور و فشار، اگر تأثیرى هم داشته باشد مقطعى و زودگذر خواهد بود . همانگونه که در سالهاى گذشته ، در پى اخطار به مراکز فروشى که ولنتاین را با ارائه کالاها و هدایاى این روز، ترویج مى دادند، براى مدتى نام ولنتاین از سردرمغازه ها پایین کشیده شد؛ ولى با این وجود، همچنان شاهد حضور هدایا و کارت پستالهاى بیشتر و متنوع تر ولنتاینى به عنوان صدرنشین ویترین مغازه ها و افزایش طالبان آنها هستیم و باید توجه داشت که ولنتاین نیز همچون دیگر پدیده هاى فرهنگى ، اجتماعى تا زمانى به حیات خود ادامه مى دهد که بتواند نیازى را پاسخگو باشد و کارکردى را ایفا نماید. همانگونه که محمدعلى الستى معتقد است انسان داراى یک سرى نیازهاست و هر فرهنگى که بهتر به این نیازها پاسخ دهد، فراگیرتر خواهد شد. ولى با این وجود براین نکته نیز باید تأکید داشت که اگر الگوهایى ارائه شود که در راستاى پاسخ به نیازها و سازگار با سلایق، نیازها و ضرورتهاى جامعه باشد، در آن صورت مى توان به پذیرش و کشش جوانان به فرهنگ خودى امیدوار بود. هرچند به دلیل جاافتادن ولنتاین در افکار و عادات مردم، جایگزینى الگوى ایرانى آن کمى مشکل به نظر مى رسد، ولى به قول قدیمى ها که پیامشان ، همواره نشر امید و تکاپو است :«ماهى را هروقت از آب بگیریم تازه است !» پس بهتر است هرچه زودتر براى گرفتن ماهى دست به کار شویم و «جلوى ضرر را زودتر بگیریم که هر زمان باشد ، منفعت است»!
پى نوشت:
?- به علت شش ماه سى و یک روزه در سالنماى کنونى ایران، این روز با تفاوت ? روز از ? اسفندماه به ?? بهمن منتقل شده است.
? - مبناى این جشن به عنوان یکى از جشنهاى دوازده گانه ایران باستان به این صورت است که در ایران باستان ، همه ماههاى سال سى روزه بود. این ماهها اسامى امروزى را داشتند و علاوه برآن، هریک از روزهاى ماه نیز نامى داشتند. وجود نام این ?? ماه در میان اسامى روزهاى ماه سى روزه مبناى جشن هاى دوازده گانه ایران باستان بود. بدین ترتیب که یک روز همنام در هرماه وجود داشت و هرگاه آن روز فرا مى رسید مردم جشن مى گرفتند. این جشن ها عبارت بودند از : فروردینگان (?? فروردین ماه)، اردیبهشتگان (?? اردیبهشت ماه)، خوردادگان (? خردادماه) ،تیرگان (??تیرماه )، امردادگان (?? مردادماه)، شهریورگان (?شهریورماه) ، مهرگان (??مهرماه)، آبانگان (??آبان ماه)، آذرگان (? آذر )، دیگانه (? ، ?? و ?? دى ماه) ، بهمنگان (? بهمن ماه) و سپندارمذگان
(? اسفندماه) (ر.ک به آیین ها و جشن هاى کهن در ایران امروز ، تألیف دکتر روح الامینى )
? - سپندارمذ یا سپنته آرمئیتى از دو جزء سپنته - پاک ورجاوند و آرمئیتى یا آرمیتى - اندیشه ، فداکارى ، بردبارى، سازگارى ، فروتنى ، مهر و عشق تشکیل شده است.
? - در فرهنگ زرتشتى شش فروزه و صفت بین انسان و خداوند مشترک است. به گونه اى که انسان مى تواند با بهره مندى و به کارگیرى هریک از این صفت ها به اهورامزدا نزدیکتر شود. در بین این ویژگیها چهارمین فروزه و صفت سپنته آرمئیتى نام دارد . این واژه که فروتنى و بردبارى معنى مى دهد، یکى از فروزه هاى اهورایى است که انسان نیز مى تواند آن را در خود پرورش دهد.
? - به همین منظور ایرانیان، در ماه اسفند اقدام به امور اجتماعى و عمرانى عام المنفعه مى کردند و به حفر قنوات و خشکانیدن مردابها و باتلاق ها و آبادکردن زمین هاى بایر به وسیله سدبندى رودخانه ها و کشت و زرع و نشاندن درخت مى پرداخته اند و اجراى این امور را جزو فرایض دینى خود به حساب آورده و ایمان داشتند که اگر کسى چنین کارهاى نیکو کند، پس از مرگش در بهشت جاویدان خداوند، منزل خواهدگرفت.